حجاب آقايان

 

 
 حجاب  آقايان 
 
حجاب نگاه :: نگاه نكردن به نامحرم بخصوص اگر بد حجاب باشد 
 
حجاب دست :: لمس نكردن دستهاى هيچ نامحرم 
 
حجاب پا :: وارد نشد در هيچ مكانى بدونه اينكه
 
 اذن ورود داشته باشند ( گفتن يا الله كفايت ميكند ) 
 
البته حجاب ، تمام اعضا را شامل ميشود .

 

 

[ سه شنبه 24 تير 1393برچسب:,

] [ 17:24 ] [ B.A ]

[ ]

يك

 پدرم خدا بيامرز صبح براى نماز بيدارمون ميكرد تا نماز اول وقتمون از دست نره
 
نماز اول وقت.. ميشد قضا شو خوند .... ولى خوب مجبور بودم گوش كنم 
 
كمتر همسايه اى مثل ما به نماز و روزه اهميت ميداد ،هيچكس مثل ما عبادت نميكرد
 
خانواده ما توى محل از همه برتربود 
 
 بقيه بچه هاى محل مثل رعيتهاى ما بودن
 
بى مقدار وعامى حتى سواد درست وحسابى هم نداشتن چه برسه به فرهنگ ،
 
فحشهاى ناجور به هم ميدادنند و دعواهاى كثيفى با هم ميكردن
 
ولى ما بهترين خانواده در آن جمع ناجور بوديم،
 
همه همسايه ها به ما احترام ميذاشتن
 
خب ،بخاطر اينكه خيلى مومن بوديم 
 
من خودم اصلا يه روزه قضا نداشتم تمام اهلى اينو ميدونستن
 
اون بچه هاى بى سرو پا كجا من كجا ؟ 
 
پدراى اونا حتى سواد نداشتن
 
 همه براى دعا كردن به ما مراجعه ميكنند
 
 خب ميدونند ما نماز و روزمون سر وقته
 
اس ام اس پشت سر هم برام مياد كه توى اين ايام دعاشون كنم
 
بعضى وقتا خسته ميشم كه بدونه اينكه مزدى دريافت كنم براشون دعا كنم
 
وقت من تلف بشه كه ، اون افراد بى ارزش،  از خدا خواسته دارند؟!؟!؟

 

 

 

[ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:,

] [ 18:28 ] [ B.A ]

[ ]

سامسكارا

سامسكارا
 
عمومأ  تمايل داريم از افكار مثبت لذت ببريم وآنها را بپذيريم
 
هنگامى كه فكر يا خاطره اى نا خوشايند، ايجاد ميگردد
 
تمايل داريم آن را به ضمير نا خودآگاه خود عقب برانيم
 
اين نوعى سركوب كردن است،همه اين كار را انجام ميدهيم
 
هر كس سركوب شدگى هاى ذهن خود را دارد
 
عمومأ ما از بچگى شرطى شده ايم،
 
اما سركوب، پاسخ وراه چاره نيست
 
هر فكر سركوب شده ، بيان نشده باقى ميماند 
 
موجب مسدود شدن جريان آزاد ذهن شده
 
 به صورت بذرى در افكار ما جاى ميگيرد 
 
براى يافتن شادى هميشگى و آرامش ذهن  بايد
 
مانند باغبان عمل كرد 
 
علفهاى هرز رادر ذهن ريشه يابى وپاك كرد 
 
با اين كار ميتوانيم
 
خشم ، افسردگى ، نفرت ، حسادت ، ..رااز ذهن پاك كنيم
 
پاك سازى افكار سر كوب شده كار ساده اى است ؟
 
آيا ميشود به پيروزى رسيد؟ 
 

 

 

[ دو شنبه 16 تير 1393برچسب:,

] [ 22:32 ] [ B.A ]

[ ]

سعادت

سعادت
 
در همايشى سخنران به حاضرين بادكنكى داد و
 
تقاضا كرد با ماژيك اسم خود را روى آن بنويسند
 
بعد آنها را در اتاقى قرار داد
 
سپس از حاضرين خواست كه داخل اتاق شوند 
 
و بادكنك خود را بياورند، ظرف پنج دقيقه !
 
هرج و مرج عجيبى روى داد 
 
مهلت تمام شد و هيچكس موفق نشد
 
بعد از همه خواسته شد هر كس بادكنكى را بردارد 
 
و به كسى دهد كه نامش روى آن نوشته شده
 
در كمتر از پنج دقيقه همه به بادكنك خود رسيدند
 
سعادت ما درسعادت و مسرت ديگران است
 
سعادت چيست و سعادتمند كيست؟ 
 
دانش يوگا

 

[ پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:,

] [ 18:50 ] [ B.A ]

[ ]

كتاب قرآن

ساليان سال درس ميخوانيم در كنارش كتابهاى غيردرسى راهم ميخوانيم
 
 رمان ، تراژدى ، روانشناسى،داستان، ..... ..... 
 
تا حالا شده به ديگران توصيه كنيم ، بياييد قرآن بخوانيم
 
ختم قرآن ماه رمضان منظورم نيست ، خواندن معنى و درك گفته خداوند !! 
 
خدا وكيلى شده؟؟
 
وقتى جوان هستيم اين كار را انجام نميدهيم 
 
ما قرآن را سر مزارها ميخوانيم براى كسانى كه در قيد حيات نيستند 
 
ولى براستى قرآن به درد زنده ها ميخورد يا مرده ها؟ 
 
شايد چون ميت نميتواند قرآن بخواند! 
 
 ما اين كار با ارزش را انجام ميدهيم!! 
 
بايد اميدوار باشيم، روزى كسى براى ما هم اين كارمهم را انجام بدهد
 
اگر ميدانستم آن شخص چه كسى خواهد بود 
 
 از حالا به او لطف بيشترى ميكردم
 
شايد چند جزء بيشتر برايم بخواند
 
تا آمرزيده شوم وبار گناهانم كمتر شود......
 
ياسين ، الرحمان ، واقعه ..... 

 

[ سه شنبه 10 تير 1393برچسب:,

] [ 18:17 ] [ B.A ]

[ ]

يا ستار

منصور عمار گويد : سالى به حج ميرفتم شبى در كوچه هاى مدينه ميگشتم، 
 
از سرايى آوازى شنيدم كه ميگفت: خداوندا، خطايى كه عارض شد،
 
 نه براى مخالفت تو بوده ونه به عذاب توجاهل ، 
 
فقط به پردهء فرو گذاشته تومغرور شده بودم
 
بار الهامرااز عذاب تو كه تواند رها كرد ؟........
 
خواستم امتحان كنم، دهان درشكاف درنهادم وآيه را خواندم: 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به نفسهاى خود بگوييد:
 
 سنگهاى خارا در جهنم بر شما قرارداده ام. 
 
آن مرد نعره اى زد و خاموش شد........ 
 
آيا نقد آيات الهى كارزشت و ناپسندى از نظر خداست؟ 
 
روح انسان تا به آن حد افسار گسيخته ميشود
 
 كه اگر عنان آن را سريع بدست نگيريم و او را مهار نكنيم
 
 خود را قدرت مطلق ميداندوبرتر از خود راانكار ميكند
 
چگونه ميتوان روح را محدود كرد؟ آيا چنين كارى امكان دارد؟

 

[ دو شنبه 9 تير 1393برچسب:,

] [ 19:56 ] [ B.A ]

[ ]

خروس فروشى

خروس فروشى
 
ميرويم مغازه مرغ فروشى وميگوييم : مرغ كيلويى چند ؟ 
 
آخر چرا مرغ ؟؟ 
 
بيائيد با هم صادق باشيم 
 
 آيا شده از مرغ فروشى محله ، شما مرغ بخريد؟
 
والله نه . 
 
هميشه خروس ميخريم، قبول نداريد ؟ 
 
حتى اينجا هم مرغها مانند خانومها متهم ميشوند! 
 
حتى خريد و فروش هم ميشوند
 
بعد از خريد ، متوجه خروس بودن مرغ ميشويم 
 
باز اهميت نميدهيم و دوباره ميرويم 
 
خروس را بجاى مرغ ميخريم!
 
تبعيض نژادى بيش از اين ميشود ؟ 
 
اين همه خروس فروخته ميشود ولى يك مغازه خروس فروشى نداريم!!!! 

 

 

[ سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,

] [ 22:8 ] [ B.A ]

[ ]

معلم

 

خانم عارفان معلم ادبيات

 

 معلمى كه ميدانست كتاب ادبيات سال چهارم براى رشته رياضى ، يك زنگ تفريح ميباشد! 

 

بخاطر همين براى ما از كتاب كليله ودمنه ،لغتهايى بسياردشوار با معنى انتخاب ميكرد... 

 

 كلماتى مانند اسير، اثير ، عصير، عثير،......

 

كه به يك صورت واحد خوانده ميشدند ولى معانى خاص خود را داشتند

 

هر جلسه ده لغت روى تخته نوشته ميشد با معنى 

 

هفته بعد ديكته،  در پنج دقيقه اول كلاس و همان زمان تصحيح و وارد  دفتر كلاس ميشد

 

 يعنى تمام دبيران ديگر ميتوانستندآن نمرات را ببينند .

 

 آبرويى براى شاگردانى كه نمرات پايين ميگرفتند باقى نميماند

 

 ومن جزء اولين شاگردانى بودم كه پايين ترين نمرهء كلاس رادريافت كردم -٧- ......

 

 خانم عارفان آن را با خودكار قرمز جلوى اسمم نوشت و دوتا خط زيبا كنارش گذاشت 

 

شايد بخاطر اينكه آن هفت زيبا فرار نكند ،

 

يا بعد از رفتنش آن را به عدد دو رقمى دلخواهم تبديل نكنم!! 

 

[ شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,

] [ 18:23 ] [ B.A ]

[ ]

هجرت

هجرت
 
بنام خداوندى كه صبر را به انسان داد
 
با صداى بلند بگوييم : اى خداى بزرگ ممنون كه به ما صبر دادى
 
يا بگوييم : اى خداى توانا چرا به بندگان ناتوانت اينقدر مشكلات دادى ؟
 
تاجايى كه بعضى ها كم بياورند ودست به خودكشى بزنند
 
تحمل انسانها يكسان نيست
 
خداى مهربان اگر به تمام بندگانت به اندازه ظرفيت وجوديه شان سختى ميدادى 
 
ودر مقابل از مشكلات مى كاستى 
 
براستى كسى در روى كره زمين دست به خودكشى ميزد؟
 
چند نفر را ميشناختم كه دست به خودكشى زدند و موفق شدند،
 
البته چند نفر را هم ميشناسم كه به اين مرحله رسيدند
 
 ولى موفق به اتمام كار خود نشدند!! 
 
آنهايى كه موفق شدند سختى هايشان زياد نبود
 
ولى به نظر من ميشد ديدگاهشان را از سختى ومشكلات عوض كرد 
 
چرا اين كار را انجام ندادند ،نميدانم!!

 

 

 

 

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 23:6 ] [ B.A ]

[ ]

مشد عباس

 مشد عباس
 
وقتى وارد مجلسى ميشوم بخاطر اينكه همه ميدونند چقدر انسان پاكى هستم
 
جلوى پاى من بلند ميشوند ، همه التماس ميكنند كه من برايشان دعا كنم،،
 
اين همه دعاى كميل خواندم به اندازهء گناهان تمام انسانها ! 
 
 دعاى مجير رو كه ديگه نگو ، مراعات كردم كه در ايام البيض بخونم،
 
تا از حسناتش كم نشه،اين دعا بدجور گناهارو  از بين ميبره ،
 
به عدد دانه هاى باران ، برگ درختان و ريگ بيابان
 
من گناهى مرتكب نميشم كه به اون احتياج پيدا كنم
 
 حالا شايد يه دروغ مصلحتى،يا خطاى سهوى ،يا صيغه ..... اينا كه گناه نيست
 
 كوچيك شمردنش ، زبونم لال اونو تبديل به گناه كبيره كنه 
 
چون ميدونم مرگ حقه دادم روى كفنم  دعاى جوشن كبير نوشتن 
 
هر كه اونو روى كفنش  بنويسه ، حق تعالى حيا فرمايد او رابا آتش عذاب نكند
 
هر كه سه مرتبه بخواندهفتادهزار فرشته او راتسبيح و تقديس كنند
 
 همه ميگن با صداى من يه حال و هواى ديگه اى داره
 
هيچ وقت اون سال و فراموش نميكنم 
 
 با مشد عباس قرار گذاشته بودم  براى محرم و عاشورا
 
وقتى وارد اون محله شدم ، پيشنهاد پشت پيشنهاد
 
براى بالا بردن مبلغ مداحى من باور نميكنى تبديل به مزايده شده بود ،
 
البته من فقط با تسبيح ذكر ميگفتم،گذاشتم خودشون به توافق برسن ،
 
نهايت دو خيابون بايد تغيير مسير ميدادم و از مشد عباس عذر ميخواستم ،
 
؛؛ اونم مشد عباسى كه به پاى  تمام عزاداراى امام حسين بلند ميشد
 
قبل از اونا بهشون سلام ميكرد ، حتى بچه ها؛؛
 
از نفس كار چيزى كم نميشد، همه براى عزاداريه سيد شهدا بود
 
 براى من كه فرقى نداشت كار من هميشه خداييه به قول عزادارا
 
 اونجور كه من تعزيه ى مسلم وپيمان شكنيه مردم كوفه رو ميخونم
 
هيچكس نميتونه با سوز صداى من ، پيمان شكنى رو تشريح كنه !! 

 

 

[ چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,

] [ 14:10 ] [ B.A ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد